English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (1247 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
subscriber U 1-شخصی که یک تلفن دارد.2-شخصی که مبلغی می پردازد تا به سرویس مثل BBS دستیابی یابد
subscribers U 1-شخصی که یک تلفن دارد.2-شخصی که مبلغی می پردازد تا به سرویس مثل BBS دستیابی یابد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
ani U سیستم تلفن که شماره تلفن شخصی که تماس گرفته را درج میکند
f.drss U جامه شخصی که باتفتن شخصی دوخته درمجلس رقص بپوشند
authorized U شخصی که مجاز است به دستیابی به یک سیستم
accessor U شخصی که به داده دسترسی دارد
stentor U شخصی که صدای بلندی دارد
caller U شخصی که تقاضای تماس دارد
callers U شخصی که تقاضای تماس دارد
ex-directory U شخصی که چنین شمارهای را دارد
analyst U شخصی که در بررسی سیستم تخصص دارد
analysts U شخصی که در بررسی سیستم تخصص دارد
sysop U شخصی که سیستم تخته آگهی یا شبکه را نگه می دارد
privacy U قانونی که طبق آن داده شخصی است و توسط کاربران غیر مجاز قابل دستیابی نیست
Method to my madness <idiom> U هدفی که شخصی دارد هر چند دیوانه وار به نظر برسد
starting fee U مبلغی که صاحب اسب برای کسب اجازه شرکت در مسابقه شرطبندی می پردازد
point of presence U شماره دستیابی تلفن برای تامین کننده سرویس که برای اتصال به اینترنت از طریق مودم به کار می رود
answering machine U نرم افزار کاربردی روی یک کامپیوتر شخصی که مودمی را که در ارسال صوت را بر عهده دارد کنترل میکند
answering machines U نرم افزار کاربردی روی یک کامپیوتر شخصی که مودمی را که در ارسال صوت را بر عهده دارد کنترل میکند
things in action U اموالی که بالفعل در تصرف شخصی نیستند ولی نسبت به ان ها حقی دارد ومیتواند از طریق طرح دعوی ان ها را مطالبه کند
ambivert U شخصی که نه زیاد بعالم باطنی توجه دارد نه بعالم خارجی
ambiversion U شخصی که هم بامور خارجی و هم بامور داخلی توجه دارد
xmodem U یک پروتکل انتقال فایل غیرهمزمان برای کامپیوترهای شخصی که انتقال سالم فایل ها را از طریق سیستم تلفن اسان تر می سازد
peripheral U باس سریع طراحی شده توسط Intel که تا چند مگاهرتز گنجایش دارد و در کامپیوترهای شخصی بر پایه Pentum برای آداپتورهای شبکه یا گرافیکی استفاده میشود
telephony U مجموعه استانداردها که نحوه کار کامپیوترها باسیستم تلفن را بیان میکند که باعث ایجاد پست الکترونیکی صوتی , پاسخ به تلفن و سرویس فکس میشود
telephone service U سرویس تلفن
one U شخصی
some one U شخصی
persona U شخصی
personae U شخصی
personas U شخصی
civilian U شخصی
civilians U شخصی
personal U شخصی
civil U شخصی
personable U شخصی
privates U شخصی
private U شخصی
ones U شخصی
informal U شخصی
backcourt foul U خطای شخصی
ea state in severalty U ملک شخصی
personal property U مایملک شخصی
self intrest U نفع شخصی
personal pronoun U ضمیر شخصی
somebody U یک شخص شخصی
self interest U غرض شخصی
self interest U نفع شخصی
self-interest U نفع شخصی
whoso U هر شخصی که باشد
who U چه شخصی چه اشخاصی
ibm personal computer U IBکامپیوتر شخصی
idiograph U نشان شخصی
self will U اراده شخصی
personal pronouns U ضمائر شخصی
very own <adj.> U خصوصی [شخصی]
personal computer U کامپیوتر شخصی
personal effects U لوازم شخصی
paraphernalia U اموال شخصی زن
by end U غرض شخصی
self-employed U کار شخصی
self employed U کار شخصی
informal observations U مشاهدات شخصی
under one's thumb <idiom> U زیرنظر شخصی
individual foul U خطای شخصی
idols of the cave U اوهام شخصی
under one's belt <idiom> U میل شخصی
separate estate U اموال شخصی زن
personal computers U کامپیوتر شخصی
personal error U خطای شخصی
bomb scare U اطلاعتلفنیازوجودبمبدرمکانیتوسط شخصی
oomph U چاذبه شخصی
personal ownership U مالکیت شخصی
personal property U اموال شخصی
personal constructs U سازههای شخصی
personal remarks U انتقادات شخصی
personal requirment U احتیاجات شخصی
personal outlays U هزینههای شخصی
private motive U غرض شخصی
personal motive U غرض شخصی
personal exemptions U معافیتهای شخصی
personal identity U هویت شخصی
personal income U درامد شخصی
hire out <idiom> U اجاره شخصی
personal influence U نفوذ شخصی
A private car. U اتوموبیل شخصی
personal interest U نفع شخصی
personal requirment U حوائج شخصی
whosoever U هر شخصی که باشد
on one's shoulders <idiom> U مسئولیت شخصی
personalized form letter U فرم شخصی
personalty U اموال شخصی
personalty U دارایی شخصی
personal action U دعوی شخصی
personal affairs U امور شخصی
proenomen U نام شخصی
personal computing U محاسبات شخصی
personal staff U ستاد شخصی
personal service U ابلاغ شخصی
personal right U حقوق شخصی
personal saving U پس انداز شخصی
private property U دارایی شخصی
personal service U خدمت شخصی
particular good U عین شخصی
passanger car U اتومبیل شخصی
home use entry U اعلامیه مصرف شخصی
valor U ارزش شخصی واجتماعی
duffle bag U کیسه لوازم شخصی
With my own capital . U با سرمایه شخصی خودم
leave alone <idiom> U راحت گذاشتن (شخصی)
to hold in d. U درتصرف شخصی داشتن
theatergoer U شخصی که مکرر به تئاترمیرود
in one's hair <idiom> U عصبانی کردن شخصی
bye end U غرض شخصی قصدپنهان
mend one's ways <idiom> U اثبات عادت شخصی
bunched income U درامد خدمات شخصی
play (someone) for something <idiom> U به بازی گرفتن شخصی
put in one's two cents <idiom> U به شخصی نظریه دادن
turn (someone) on <idiom> U به هیجان آوردن شخصی
toe the line <idiom> U انجام وفایف شخصی
fill (someone) in <idiom> U جزئیات را به شخصی گفتن
owned U شخصی مال خودم
private property U دارایی شخصی بلامعارض
mannerism U اطوار واخلاق شخصی
mannerisms U اطوار واخلاق شخصی
onother's money U پول شخصی دیگر
privy seal U مهر شخصی پادشاه
self intrested U دربند نفع شخصی
self regard U حفظ منافع شخصی
individualization of punshment U شخصی کردن مجازاتها
personal income tax U مالیات بر درامد شخصی
personal chattels U دارایی شخصی منقول
pocket expenses U هزینه مختصر شخصی
own U شخصی مال خودم
personal identification number U شماره شناسایی شخصی
in one's best interest U به صلاح خود شخصی
pinning U شماره شناسایی شخصی
pinned U شماره شناسایی شخصی
pin U شماره شناسایی شخصی
personal property U دارایی شخصی منقول
personalize U جنبه شخصی دادن به
unbeknown U خارج از معلومات شخصی
ibm personal computer xt U کامپیوتر شخصی ای بی ام مدل XT
valour U ارزش شخصی واجتماعی
ibm personal computer system/ U کامپیوتر ای بی ام سیستم شخصی 2
self interested U در بند نفع شخصی
author U شخصی که برنامه می نویسد
ibm personal computer at U کامپیوتر شخصی ای بی ام مدل AT
owning U شخصی مال خودم
paraphernal U وابسته به دارایی شخصی زن
owns U شخصی مال خودم
self-interested U در بند نفع شخصی
unbeknownst U خارج از معلومات شخصی
individual income tax U مالیات بر درامد شخصی
senders U شخصی که پیام ارسال میکند
personal information manager U برنامه مدیریت اطلاعات شخصی
crackpot <idiom> U شخصی خنثی وبی اهمیت
names U کلمه فراخوانی شخصی یا چیزی
consulting U شخصی که نصیحات تخصصی میدهد
name U کلمه فراخوانی شخصی یا چیزی
ibm pc compatible computer U کامپیوتر شخصی سازگار باای بی ام
To have selfish motives . to have an axe to grind. U غرض شخصی ( خصوصی ) داشتن
analyst U شخصی مسئلهای را بررسی میکند
chew out (someone) <idiom> U به شدت سرزنش کردن (شخصی)
close to home <idiom> U به احساسات شخصی نزدیک شدن
personal disposable income U درامد قابل تصرف شخصی
sender U شخصی که پیام ارسال میکند
lightplane U هواپیمای شخصی کوچک وسبک
lowerclassman U شخصی که از طبقه پایین است
self revelation U افشاء افکار واحساسات شخصی
operator U شخصی که با کامپیوتر کار میکند
commercial water movement U حمل و نقل با کشتیهای شخصی
vectra pc tm U IBریزکامپیوتر سازگار باکامپیوتر شخصی AT
tandy model 000hl U IBکامپیوتر شخصی سازگار باریزکامپیوتر XT
pc 00 U IBریزکامپیوتر سازگار باکامپیوتر شخصی XT
woodworth personal data sheet U پرسشنامه اطلاعات شخصی وودورث
operators U شخصی که با کامپیوتر کار میکند
disposable income U درامد شخصی پس از مالیات و بیمه
pim U برنامه مدیریت اطلاعات شخصی
personal computing U استفاده ازیک کامپیوتر شخصی
ex gratia U به خاطر میل یا علاقهی شخصی
commercial type vehicle U خودروی تجارتی خودروهای شخصی
self-help U اعاشه از راه کار شخصی
chattel U مال منقول دارایی شخصی
message U اطلاع تارسالی از شخصی به دیگری
messages U اطلاع تارسالی از شخصی به دیگری
let (someone) have it <idiom> U شخصی را به سختی صدمه زدن
pin down <idiom> U اجبار شخصی دربیان واقعیت
wear down <idiom> U زوار شخصی ازخستگی در رفتن
talk shop <idiom> U درموردکار شخصی صحبت کردن
copy for private use U نسخه برای استفاده شخصی
put one's own house in order <idiom> U سروسامان دادن کار شخصی
take to the cleaners <idiom> U همه پولهای شخصی رابردن
take for <idiom> U اشتباه شخصی برای چیزی
stand up and be counted <idiom> U گفتن نظر شخصی درجمع
square peg in a round hole <idiom> U شخصی که مناسب کاری نباشد
self help U اعاشه از راه کار شخصی
pull the rug out from under <idiom> U بهم ریختن نقشه شخصی
musical chairs <idiom> U هر روز شخصی را سریککار گذاشتن
get a grip of oneself <idiom> U کنترل کردن احساسات شخصی
lifeguards U نجات غریق محافظ شخصی
It's for my personal use. برای استفاده شخصی است.
Recent search history Forum search
2New Format
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
1معنی field housing در محصولات صنعتی چیست؟
1incentive
1some services are not in full force
1چیزی که عوض داره گله نداره
1popsicle
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com